خلاصه داستان: زمانی که یک کارگر ساختمانی به طور ناگهانی به نمایش رومئو و ژولیت در یک تئاتر محلی ملحق میشود، درام روی صحنه به طرز عجیبی زندگی او را منعکس میکند. او دخترش را که به تازگی به خاطر مرگ دوست پسرش افسردگی گرفته را دلداری می دهد. شهادت دن نشان میدهد که در شب آخرین نمایش دیزی، برایان و کریستین با هم اقدام به خودکشی کردند زیرا خانوادهاش نقل مکان کردند و او اجازه نداشت با او برود و ...
من این فیلم رو دیدم و خیلی تحسینش میکنم . خیلی ساده و خیلی عمیق