خلاصه داستان: سام ویتوسکی اکنون اتوبوت ها را به حال خود رها کرده و تصمیم گرفته یک زندگی معمولی داشته باشد. اما زمانی که ذهنش با علائم مرموزی پر می شود، دسپتیکون ها به دنبال او می افتند، و او بار دیگر به نبرد تبدیل شوندگان باز می گردد.
خلاصه داستان: سام یک دانش آموز دبیرستانی است که پدرش به مناسبت فارغ التحصیلی برای او یک اتومبیل کامروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه می شود اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکل دهنده به نام بامبلی است که به یک گونه از روباتهای فرا زمینی به اسم اتوبوت تعلق دارد…
خلاصه داستان: یک مامور امنیتی به اسم دیوید دان زمانیکه با قطار در حال بازگشت از محل کار به منزلش است، ناگهان قطار از خط خارج شده و دچار تصادم شدیدی می شود. اما از بین صد و سی و دو نفر مسافر قطار تنها دیوید است که بطور معجزه آسایی بدون اینکه حتی یک زخم کوچک بر روی بدنش بوجود آمده باشد زنده می ماند. مدتی بعد یک کلکسیونر کتابهای کامیک به اسم الیجا پرایس که بخاطر استخوانهای شکننده ای که دارد به آقای شیشه ای معروف شده با او تماس می گیرد و فرضیه باور نکردنی ای را با دیوید مطرح می کند: او معتقد است که دیوید یک ابرقهرمان است که بدنش هیچ صدمه ای نمی بیند.
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره پنج ابرقهرمان بین کهکشانی است که برای مقابله با یک نیروی شیطانی که قصد نابودی کهکشان را دارد، متحد شده و گروه نگهبانان کهکشان را تشکیل میدهند...
خلاصه داستان: «کاپیتان آمریکا (استیو راجرز)» در پی یافتن و تثبیت جایگاهش در دنیای جدید است و با نبردها و چالشهای قدیم در قالب شخصیتی جدید به نام «ماموری از شوروی سابق به نام سرباز زمستان» نمایان میشود...
خلاصه داستان: پس از رخدادهای انتقامجویان: عصر اولتران، ثور بدون چکش خود میولنیر در دنیای دیگر زندانی شده است و در آنجا باید به منظور بازگشت به موقع به آسگارد و جلوگیری از رویداد محتمل الوقوع راگناروک (نبرد پایانی و فرجام کار جهان در اساطیر اسکاندیناوی)، توسط شخصیت بد ذات هلا در یک مبارزه به سبک گلادیاتورها در مقابل دوست قدیمیاش هالک قرار گیرد.
خلاصه داستان: بعد از اینکه جین فاستر (ناتالی پورتمن) مورد تهدید ساکنان دنیای تاریک سارتالفیم قرار می گیرد، تور آماده می شود تا به زمین بازگشته و به هر قیمتی از جان او محافظت کند…
خلاصه داستان: تور جنگجویی قدرتمند اما متکبر از قلمرو افسانهای آسگارد تبعید شده تا در این دنیا همراه انسانها زندگی کند، و از این رو، او به یکی از بهترین مدافعان آنها تبدیل می شود.
خلاصه داستان: داستان درباره یک بچه هیولای بامزه است که پدرش انسان و مادرش یک هیولا است، اما حالا هم از طرف انسان ها و هم هیولاها مورد هجوم قرار گرفته و…