خلاصه داستان: دونالد در حالی که دسته ای از وافل ها را مخلوط می کند ، در حال گوش دادن به یک برنامه آشپزی رادیویی است. اما حواسش پرت شده و از سیمان لاستیکی به جای بکینگ پودر استفاده می کند.
خلاصه داستان: دونالد اردکه کارگری ست که به شستشوی پنجره مشغول است, او با مشکلات متعددی روبروست: از اصلاح موهای کلاه و دم گرفته تا بیدار کردن پلوتو از خواب و شکستن پنجره.
خلاصه داستان: دونالد و پیتر پیگ از کمک به مرغ کوچک خردمند برای کاشت ذرت یا برداشت آن امتناع می ورزند ، اما آنها بسیار مایل هستند که به خوردن آن کمک کنند.
خلاصه داستان: دونالد با سگ های شگاری و گوفی سوار بر هوراس گردن اسبی در حال شکار روباه هستند اما روباه از دست هر دوی آن ها فرار می کند.بعضی دیگر از کاراکتر های دیزنی هم در این پایان این فیلم نقش دارند…
خلاصه داستان: دونالد می شنود که یک فیلسوف رادیویی توصیه می کند وقتی عصبانی می شود، تا ده بشمارد و بخندد. وی برای انجام این کار تلاش می کند. وقتی مشکلاتی با کاترپیلار برایش پیش می آید، سعی کند خود را آرام کرده و تا ده بشمارد. اما...
خلاصه داستان: دونالد و گوفی در جنوب یخ زده (قطب جنوب) با رویکردهای مختلف ، ردیاب هستند. دونالد یک پنگوئن را می بیند و لباس را به عنوان یکی می بیند تا او را به سمت بلوک خرد کند. طعمه های مسخره یک تله با ماهی (سپس مانند یک گردو برای گرفتن ... عمل می کند ...
خلاصه داستان: دونالد اردکه از موزه اختراعات مدرن بازدید می کند. از جمله اختراعاتی که توجهش را جلب می کند، می توان یک روبات که مدام کلاه خود را می گیرد، دستگاه پوشک کردن، یک ربات پرستار کودک و صندلی سلمانی خودکار را نام برد.
خلاصه داستان: دونالد اردک در یک سفر کمپینگ در پارک ملی یلوستون پیشاهنگ خواهرزاده خود است ، اما عدم مهارت های رهبری وی منجر به پیشاهنگان می شود که پس از دیگری به یک پیشاهنگ کمک کنند.