خلاصه داستان: دکتر ایان مالکوم، ریاضیدان متخصص در نظریه آشوب، پس از یافتن دفترچه خاطرات قدیمیاش، به یاد ماجراهای پرهیجان و خطرناکی میافتد که سی سال پیش در یک پارک سرگرمی روی یک جزیره دور افتاده رخ داد. این پارک پر از دایناسورهای ماقبل تاریخ بود که فرار کرده و به وحشتآفرینی پرداختند و ...
خلاصه داستان: هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسیک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و بدور از هر دایناسور زنده ای مشغول انجام تحقیقات روی فسیلهای دایناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقیقات باعث می شود که پیشنهاد یک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام یک پرواز کوتاه روی جزیره سورنا که دومین مرکز تحقیقاتی روی دایناسورها است را بپذیرد. چیزی که دکتر گرانت نمی داند اینست که کربی نیاز به کمک یک متخصص دایناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ ساله شان اریک را که با پاراگرایدل در جزیره سقوط کرده نجات دهند.
خلاصه داستان: چهار سال پس از نابودی ایزا نابلار، دایناسورها اکنون در کنار انسان ها در سراسر جهان زندگی و شکار می کنند. این تعادل شکننده آینده را تغییر میدهد و یکبار برای همیشه تعیین میکند که آیا انسانها قرار است شکارچیان برتر سیاره باقی بمانند یا ترسناکترین مخلوقات تاریخ در عصر جدید پیروز خواهند شد.
خلاصه داستان: اتفاقات قسمت دوم این فیلم چند سال پس از اتفاقات قسمت اول جریان دارد که آتشفشان جزیره ایسلا نوبلار که پارک دنیای ژوراسیک در آن احداث شده بود، در آستانه فوران کردن است. در این بین کلیر دیرینگ یک سازمان حمایت از دایناسورها را تاسیس میکند و این گروه به دنبال پیدا کردن راهی هستند تا این دایناسورها را بگیرند و از جزیره خارج کنند. اما…
خلاصه داستان: ۲۲ سال پس از پایان ماجراهای «پارک ژوراسیک» این محل به صورت یک پارک تفریحی توریستی درآمده و دایناسورهای واقعی قرون کهن که توسط دانشمندان دوباره خلق شده و امکان حیات یافتهاند در آنجا قرار گرفته اند. اما…
خلاصه داستان: دانشمندان در یک جزیره پارکی تفریحی ساخته و در آن دایناسورها را شبیهسازی کردهاند. «جان هموند» گروهی از دانشمندان را برای بازدید از پارک پیش از بازگشایی همگانی فرا میخواند. به سبب سهل انگاری کارکنان، دسته ای از دایناسورها آزاد میشوند و بازدیدکنندگان و کارشناسان میکوشند برای نجات خود از جزیره بگریزند.
خلاصه داستان: ۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند…