خلاصه داستان: تحت رهبری چنگیزخان، ارتش مغول به سمت غرب حرکت کرد تا سلسله جین را شکست دهد و سپس تصمیم داشت به سمت جنوب برود تا سلسله سونگ را نابود کند. رزمیکاران ماهر از مکتبهای مختلف دشت مرکزی در این نبردهای سخت شرکت داشتند. قهرمانانی چون گو جینگ که نماد واقعی جوانمردی بودند، با گرد هم آوردن نیروهای جامعهی رزمی دشت مرکزی، برای دفاع از شیانگیانگ، کشور و مردم ایستادگی کردند.
خلاصه داستان: پس از سقوط امپراطوریِ هان ، چین میان ۳ پادشاه تقسیم می شود و کشور گرفتار جنگ داخلی می گردد. قلمروی پادشاه وی در شمال که توسط کائو کائوی خبیث اداره می شود ، قلمرو پادشاهی وو در شرق که سردار سان کوآن در راس آن قرار دارد و ضعیف ترین قلمرو که شو نامیده شده و در غرب قرار دارد و…
خلاصه داستان: آتشسوزی در یک کارخانه بازیافت در هنگ کنگ، به کشف یک بحران هستهای منجر میشود. مقامات دولتی و امدادگران تلاش میکنند تا این فاجعه را مهار کنند.
خلاصه داستان: آیا تا به حال فکر کردهاید که چگونه پیر میشوید؟ چهار نفر 60 ساله و دو عشق در دوران غروب، عشقی مهربان، پاک، رمانتیک و شدید را تجربه میکنند. در این سفر محدود زندگی، قبل از اینکه دیر شود، هر کسی میخواهد بگوید: «دوستت دارم!»
خلاصه داستان: این فیلم داستان هیولای غول پیکر باستانی خفته کوی نیو را روایت میکند که به طور تصادفی توسط مردم از خواب بیدار میشود. پس از بیدار شدن، هیولا قابلیتهای مخرب قدرتمندی را از خود نشان داد. وجود آن به طور جدی امنیت مردم را تهدید میکرد. اگرچه بخشدار برتر نیروهایی را برای مقابله با آن سازماندهی کرد، اما مردم با این جانور غول پیکر روبرو شدند و در مورد علت آمدن این جانور غول پیکر تردیدهای مختلفی داشتند. تحقیقات آنینگ نیز باعث آشکار شدن این راز شد. معلوم میشود که همه اینها عواقب بد ساخته خود مردم است.
خلاصه داستان: مردی که به قمار اعتیاد دارد، تلاش میکند تا با پسر مبتلا به اوتیسم خود ارتباط برقرار کند و در این مسیر، راهی برای ایجاد این پیوند مییابد.
خلاصه داستان: یک پاندا کوچولو به طور تصادفی وارد دنیای جدید و شگفتانگیز آفریقا میشود. پاندا که همیشه در جنگلهای سرسبز چین زندگی میکرده، حالا باید در محیطی پر از دشتها و حیوانات غولپیکر مثل فیلها، شیرها و کرگدنها زندگی کند. این تغییر برای پاندا بسیار عجیب و جالب است، ولی در عین حال، او با چالشهای جدیدی هم روبهرو میشود.
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره گروهی مرموز است که شمشیری افسانهای به نام «ژانلو» را به افراد شایسته قرض میدهند. یکی از این شمشیرها به جوانی داده میشود که بعدها به شمشیرزنی بیرحم تبدیل میشود و از بازگرداندن آن خودداری میکند. پیشبینی میشود این شمشیر باعث مرگ عزیزانش شود، که به حقیقت میپیوندد. پس از سالها انزوا، آشنایی با دختری به نام «شیاهولینگ» زندگی او را تغییر میدهد، اما با تهدیدی تازه، او بار دیگر با سرنوشت خود روبهرو میشود و ...