خلاصه داستان: جوناس دوست دارد تابستان را در اسلوواکی در کنار پدربزرگ برنارد بگذراند اما مادرش اجازه نمی دهد. او با نقشه ای که می کشد، موفق می شود فرار کند اما وقتی به خانه پدربزرگ می رسد، همه چیز از آنچه او انتظار داشت متفاوت تر از آب در می آید.
خلاصه داستان: والتر نوجوانی 14 ساله است که برای تعطیلات تابستانی نزد دو عموی عجیب و غریب و بداخلاق خود در تگزاس فرستاده می شود. عموهای والتر، گارت و هاب به شیوه خاص خود زندگی می کنند. در خانه آنها تلفن و تلویزیون وجود ندارد و سرگرمی هایشان کاملاً خاص خود آنهاست…
خلاصه داستان: خانواده ای یهودی در طول جنگ جهانی دوم برای در امان ماندن پسر نوجوان خود او را به روستایی دور افتاده در اروپای شرقی پیش عمه اش میفرستند. اما پس از چندی عمه می میرد و پسر نوجوان تصمیم میگیرد همان راه را برای بازگشت به خانه پیاده طی کند آن هم در اوج جنگ.