خلاصه داستان: حکومت چينگ از ترس هنرمندان رزميکار، آموزش و به کار بردن هر نوع ورزش رزمي را ممنوع اعلام مي کند. اما اين قانون شامل حال راهبان معبد شائولين شمالي و جنوبي نمي شود و آن ها همچنان به يادگيري فنون رزمي ادامه مي دهند و اين امر تهديد بزرگي براي دربار چينگ محسوب مي گردد. به همين دليل يکي از ژنرال هاي چينگ با يک نقشه ي حساب شده بهترين رزميکاران شائولين شمالي و جنوبي را به بهانه ي تعليم به سربازان منچو فرا مي خواند و بين آن ها نفرت و تفرقه مي اندازد تا آن ها به جان يکديگر افتاده و ...