خلاصه داستان: “کاران” و “ریا” برای اولین بار همدیگر را در پروازی از دهلی به نیویورک ملاقات کردند.آنها نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند،”ریا” از روابط او با دختران دیگر و “کاران” در مصمم بودن بیش از حد “ریا” خسته شدند.آنها قسم خورند هیچگاه یکدیگر را نبینند اما سرنوشت سه سال بعد و در مراسم ازدواج “ریا” بار دیگر آنها را در مقابل هم قرار داد و…