خلاصه داستان: دختری جوان سانحهی وحشتناک یک ترن هوایی را قبل از وقوع می بیند و عدهای را از سوار شدن به آن باز می دارد. اما او نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد، و تمام کسانی که از آن حادثه جان سالم بدر بردهاند، یکی یکی بشکلی دلخراش می میرند.
خلاصه داستان: یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.
خلاصه داستان: یک پسر نوجوان که قصد مسافرت با هواپیما را دارد، بعد از دیدن یک رویای وحشتناک که در آن خودش و دوستانش در سانحه هواپیما کشته می شوند، همراه دوستانش از هواپیما پیاده می شود و هواپیما همانطور که در رویا دیده بود، دچار مشکل شده و سقوط می کند. اما طولی نمی کشد که آنها در میابند مرگ برای تک تک آنها برنامهای چیده است...
خلاصه داستان: داستان در مورد سه جنایتکار حرفه ای است که خود را در یک انباری با درهای بسته می بینند اما همه ماجرا این نیست و اتفاقات بدتری در انتظار آنهاست…
خلاصه داستان: اسلحه ای که فقط به عنوان مامور 47 شناخته می شود و توسط گروهی به نام "سازمان" استخدام شده است، در دام یک توطئه سیاسی گرفتار می شود که او را در حالی که در سراسر روسیه و شرق می رود، توسط اینترپل و ارتش روسیه تحت تعقیب قرار می گیرد. ..
خلاصه داستان: به هیچکس اعتماد نکن، چیزی را احساس نکن و هیچوقت شکست نخور. این ها قوانینی هستند که به آدمکش بیرحم اروپایی کمک کرده اند تا در کار خود اوج بگیرد. “ویکتور” که در رومانی بزرگ شده است بیشتر از هر کسی ارزش زندگی اش را می داند و همین او را تبدیل به قاتلی کامل کرده است. اما بعد از اینکه نزدیک ترین شخص به و کسی که او را آموزش داد به او خیانت می کند، “ویکتور” مرگ خود را جعل کرده و به لندن سفر می کند.
خلاصه داستان: مادری به نام شان بعد از مرگ ناگهانی پدرش، با دو فرزند خود، راهی عمارت پدریاش میشود. اما بعد از اینکه به آنجا میرسند، متوجه سیستم امنیتی پیچیده و قوی خانه میشوند. طولی نمیکشد که چهار سارق وارد خانه شده و درصدد هستند تا گاوصندوق پدر "شان" را پیدا و محتویات آن را به سرقت ببرند. در این میان، این چهار دزد، دو فرزند شان را گروگان میگیرند و حال، شان باید بر سیستم امنیتی خانه غلبه کند و فرزندانش را نجات دهد و…
خلاصه داستان: پس از اینکه یک زن از تصادف ماشین جان سالم بدر می برد خود را در یک زیرمین ناآشنا پیدا می کند که در آن مردی به او می گوید جانش را نجات داده و آن بیرون، کره زمین بهم ریخته است. اما زن تصمیم به فرار می گیرد و…
خلاصه داستان: هنگامی که بلوط اسکرات یک سیارک را به زمین می فرستد، گله باید راهی برای جلوگیری از برخورد سیارک به زمین با کمک دوستی که در حال بازگشت است پیدا کند.