خلاصه داستان: گربه خواب است، بنابراین موشها حداقل برای مدتی در انبار هستند. وقتی از خواب بیدار می شود، غذا را روی او انباشته می کنند و او را بیرون می اندازند و سپس *واقعاً* از خانه فرار می کنند.
خلاصه داستان: با بزرگ شدن در انزوا، جرالد برسفورد ویکس تبدیل به نمونه ی کمال ذهنی، فیزیکی و اخلاقی شده است. او تسلیم شد تا خواسته های مادربزرگش را دنبال کند تا زمانی که اتفاقی با مونا کارتر روبرو شد که او را به دنیای بیرون هدایت کرد.
خلاصه داستان: لورل و هاردی در پی مری رابرتز هستند تا خبر فوت پدرش را به وی بدهند و ارثیه هنگفتی از جمله یک معدن طلا را که پدرش برایش به جای گزارده به وی تحویل دهند ...
خلاصه داستان: یک شاهزاده خانم که توسط نامادری شریر خود به جنگل خطرناک تبعید شده است توسط هفت معدنچی کوتوله که او را بخشی از خانواده خود می کنند نجات می یابد.
خلاصه داستان: در سالهاى اوج جنگ جهانى اول ، زندانیانى از كشورهاى مختلف متفق در بازداشتگاهى آلمانى به اسارت در آمدهاند. بعد از اینکه چندین مورد فرار اتفاق می افتد، زندانی ها را به یک قلعه خوفناک منتقل می کنند که به نظر می رسد فرار از آن غیر ممکن باشد...
خلاصه داستان: دامپزشکی که خود را به عنوان یک پزشک نشان می دهد، با یک خواننده و دوستانش در تلاش هستند تا با کمک یک اسب مسابقه ای نامناسب، یک آسایشگاه در شمال نیویورک را نجات دهند.
خلاصه داستان: یک دلقک خراب که در دهه 1920 از یک کشتی بخار به دریا میافتد توسط یک قایق ماهیگیری نیوانگلند سوار میشود، جایی که او با ملحق شدن به خدمه در کار آنها مجبور به کسب درآمد میشود.
خلاصه داستان: افسر اومالی” مردی به نام “جان فیلیپس” را به دلیل تخلف ترافیکی دستگیر کرده و به او فرصت انجام یک کار خوب را می دهد.”فیلیپس” همسر و پسری فلج دارد به همین دلیل دست به سرقت زده و “اومالی” او را به زندان می فرسند و…
خلاصه داستان: داستان حول محور یک کارگر شهرداری پاریس میگذرد. کسی که آرزو دارد ارتقاع شغلی پیدا کرده و سپس دختری زیبا را به همسری انتخاب کند. شبی او یک دختر جوان را از دست مامورین پلیس نجات می دهد و به آپارتمان کهنه خود که در طبقه هفتمش زندگی می کند می برد و باهم زندگی میکنند و زندگی به سمتی می رود که او باید برای شرکت در جنگ به جبهه نبرد اعزام شود و ...