خلاصه داستان: بانکی به دلیل ساختن ساختمان جدید و جابه جایی در یک خانه ی سیار کارش را انجام میدهد و به نظر میرسد که هدف ساده او برای دزدها باشد، به عبارت دیگر بهرته که تمام بانک مورد دستبرد قرار بگیره و به جای امن تری منتقل بشه...
خلاصه داستان: راجر یک آدمکش را برای کشتن شوهر یک زن استخدام میکند. متوجه میشود که این آدمکش افراد بیگناه را کشته است، او را تا سر حد مرگ کتک میزند. شاهد ماجرا را پیدا میکند و موانع را برای بودن با زنی که دوستش دارد از بین میبرد.
خلاصه داستان: کاراگاه پوآرو در مورد قتل سرمایه داری تحقیق میکند که در قطار و به وسیله خنجری به قتل رسیده است، در حالیکه آن قطار به علت طوفان در کوههای صربستان متوقف شده است...
خلاصه داستان: در اوایل قرن بیستم اولین گروه پلیس گشت زنی خیابانی در فرانسه ایجاد شد. آنها به نام "جوخه های ببر" ماموریت جلوگیری از باندهای خلافکار را دارند...
خلاصه داستان: امپراطور چينگ توسط گروهي از استادان تحت فرمان و خونخوارش معبد شائولين را به آتش مي کشد. پنج نفر از شاگردان معبد موفق مي شوند از اين حمله نجات يابند و بگريزند. آنان ابتدا از هم جدا مي شوند ولي پس از چندي به خرابه هاي معبد باز مي گردند تا بتوانند با فراگيري فنون مختلف و با تمرينات فراوان در مقابل استادان تحت فرمان امپراطور قد علم کنند و ...
خلاصه داستان: پییر یک معلم ریاضی و پسر بخشدار شهر در دبیرستان دخترانه مشغول به تدیس است.بر اثر شیطنت سه دختر در جابجایی برگ های امتحانی برای یافتن آنها وارد صحنه لوکیشن یک فیلم میشود که یک بازیگر زن زیبای انگلیسی در حال ایفای بازی است و ...
خلاصه داستان: نویسنده یک رمان به نام «فرانسوا رولان» (با بازی کلود براسو) در یکی از سواحل جنوب فرانسه، به بانویی زیبا به نام «پگی» (با بازی میرِی دارک) دل میبندد که برای او یادآورِ شخصیتِ اصلی رمانش است. کمی بعد و در منزل «پگی»، او با یک وکیل جوان به نام «مارک ریلسون» (با بازی آلن دلون) آشنا میشود که مدعی است «پگی» یک روانپریش معتاد است و گذشتهای ابهامآمیز دارد و هر مردی را که به او نزدیک شود، به قتل میرساند. این موضوع، «فرانسوا» را آشفته میکند و ...