خلاصه داستان: دو پلیس، برای درمان پیرمردی بیمار، در جستوجوی یک قطعه بلور مرموزند که خواص شفادهنده دارد. در میانهی جستوجو آنها به گروهی از قاچاقچیان گنج برمیخور
خلاصه داستان: «گادارد بولت» (مل بروکس)، میلیاردر معروف، رؤیای بزرگی در سر میپروراند: ساختن مجموعهٔ تجاری عظیمی به نام بولتسیتی در منطقهای فقیرنشین در محلههای جنوبی لسآنجلس. اما رقیبش، «ونس کراسول» (جفری تامبر) او را به شرطبندی عجیبی ترغیب میکند: اگر او بتواند سی روز بدون پول و حمایت کسی در خیابانهای جنوب شهر با شرایط خاص شامل: برنداشتن حتی یک پنی؛ استفاده از دستگاه ردیاب و عدم خروج از منطقه و برگشت در عرض ۳۰ ثانیه در صورت خروج اتفاقی و عدم استفاده و عدم ورود به ساختمانهایش در منطقه؛ با موفقیت پشت سر بگذارد و دوام بیاورد، «کراسول» هم از ادعایش نسبت به زمین مجموعه صرفنظر میکند.
خلاصه داستان: تیلور و هارولد دوستان خوب و کوه نورد های مشتاقی هستند. یک روز آن ها مردی را ملاقات می کنند که قصد صعود به K2 ، دومین قله دنیا ، را دارد و ...
خلاصه داستان: «ایرانجیت» که افسر پلیس وظیفه شناسی است، در آخرین روز کاری، در مراسمی که برای تجلیل او گرفته شده، از فساد رئیس پلیس و فرماندار پرده برداری می کند و جان خود را به خطر می اندازد.
خلاصه داستان: پیتر بنینگ ، وکیل متنفذ و موفق ، زن و دو فرزندش را برای تعطیلات کریسمس به دیدن مادربزرگ وندی به لندن میبرد. او که بر اثر مشغله های حرفه ای ، از توجه و نزدیکی کافی به بچه هایش بازمانده ، یک شب از مراسم جشنی به خانه ی وندی باز میگردد و در مییابد که بچه ها ناپدید شده اند. در یادداشتی به امضای کاپیتان جیمز هوک ، از او دعوت میشود تا برای باز پس گیری آنان به سرزمین رویایی برود و …
خلاصه داستان: جنگ جهانی دوم تمام شده و یک آمریکایی آلمانی الاصل برای بازسازی کشورش در راه آهن مشغول به کار است. اما موقعیت خود را از نظر سیاسی حساس می یابد چون افراد مختلفی سعی می کنند از او استفاده کنند.
خلاصه داستان: وجا دارامچاند یک دختر سرمایهدار که پدرش کارخانه کشتی سازی دارد با پسری به نام دیپاک کومار آشنا میشود و دلباخته او میشود. سپس تصمیم میگیرد با او ازدواج کند اما خانوادهاش با این ازدواج مخالفت میکنند. پوجا برای رسیدن به هدفش تصمیم میگیرد فرار کند.