خلاصه داستان: «میچ رابینز» (کریستال)، «اد فوریلو» (کربی) و «فیل برکوییست» (استرن) که همیشه تعطیلات سالانهشان را با هم میگذرانند، امسال تصمیم گرفتهاند سوار بر اسب همراه با عدهای توریست دیگر و به راهنمایی «کرلی» (پالانس)، «جف» (سیکور) و «تی.آر.» (هالو)، گاوچرانان غیرقابل اعتماد، با یک گله از نیومکزیکو به کلرادو بروند.
خلاصه داستان: در قرن هفدهم، یک مبلغ یسوعی با نام مستعار ردای سیاه توسط بومیان و گروه کوچک همراهانش سعی می کنند خود را به قبیله هورون در کانادا برسانند در حالی که با بی اعتمادی، احزاب جنگ ایروکوئی ها و شرایط سخت زمستانی روبرو هستند.
خلاصه داستان: جکی استخدام می شود تا به سازمان ملل کمک کند تا طلاهای نازی ها را که در صحرا پنهان شده است پیدا کند. او از اسپانیا توسط 2 (بعداً 3) زن ناز همراهی می شود. همانطور که دیگران طلا می خواهند، تعداد زیادی کونگ فو می جنگند و می آیند...
خلاصه داستان: یک متخصص در زمینه بهره وری به کارگران حواس پرت در استرالیا در سال 1966 نشان می دهد که چگونه با وجود اخراج بیش از نیمی از نیروی کار، کارخانه موکاسین خود را مانند ساعتی اداره کنند.
خلاصه داستان: فرانسه، قرن هجدهم. شاهزاده ی خودخواهی تقاضای کمک پیرزنی را که در واقع جادوگر است رد می کند و با طلسم او به هیولایی بد هیبت تبدیل می شود. سرانجام دختری به نام «بل»، با عشق خود طلسم را می شکند و شاهزاده قامت انسانی اش را باز می یابد.