خلاصه داستان: یک زوج جوان هندی، هر دو از پیشینههای ثروتمند، خود را گرفتار جنبش انقلابی هند در سال 1940 میدانند که علیه خانوادههایشان که یک ژنرال سادیست بریتانیایی هستند، گرفتار شدهاند.
خلاصه داستان: یک صاحب زمین شرور خانواده یک قاضی را به خاطر محکوم کردن او می کشد. اما پسر قاضی حمله را از دست می دهد و برای انتقام خود برنامه ریزی می کند.
خلاصه داستان: یک مامور سازمان CIA انتخاب می شود تا به پکن برود تا به دنبال "گنجینه" پنهانی بگردد، که معلوم می شود زنی است که دارای قدرت های ماوراء طبیعی است و گنج ملی چین است.
خلاصه داستان: سونیل (شاهرخ خان) نوازنده ای است که پدرش قکر میکند او به هیچ دردی نمیخورد. هنگامی که آنا (سوچیترا کریشنامورتی) که دوست دوران کودکی اوست از سفر باز میگردد، سونیل تصمیم میگیرد با او و چند تن دیگر از دوستانش یک گروه موسیقی تشکیل دهند. سونیل مخقیانه آنا را دوست دارد، اما آنا او را به چشم یک دوست می بیند و تنها کسی که این احساس سونیل را میداند، خواهر سونیل است. از طرفی عضو دیگر گروه یعنی کریس (دیپاک تیجوری) که بهترین دوست سونیل است به آنا علاقه دارد؛ هنگامی که سونیل متوجه علاقه کریس به آنا میشود تلاش میکند وجهه ی آنا را خراب کند اما مشتش باز میشود. سونیل که می فهمد آنا هم کریس را دوست دارد نا امید شده و هنگامی که پدر آنا تصمیم میگیرد او را به ازدواج کریس درآورد ناامیدیش بیشتر میشود... .
خلاصه داستان: داهانراج (Dhanraj)، کارگر ساده کارخانه است. او خواهری دارد که به نام پوشبا (Pushba) که به تازگی باردار شده و مسئول این اتفاق رئیس داهانراج است، یعنی هیرا (Hira). او پیش رئیسش می رود تا او را مجبور کند تا با خواهرش ازدواج کند، ولی هیرا به او می گوید که این امر تنها در صورتی امکان پذیر است که خواهر او ......
خلاصه داستان: یک فرمانده چینی به نام چین چین چو بدنبال مجسمه اژدهایی است که کلید ساخت یک گنجینه است که گفته میشود از شمشیر زانتاتسو گومان گرانبهاتر است. مجسمه اژدها در اعماق تایتانیک قرار گرفته است. لوپین ، جیگن و فویکو افرادی هستند که
خلاصه داستان: برخا جان ویکی پادشاه جهان اموات را نجات می دهد و در نتیجه به او پیشنهاد کار می دهد و همچنین عاشق او می شود اما برخا عاشق ساگار است. آیا ویکی این را تحمل می کند؟