خلاصه داستان: ساحل سینها (بابی دئول) پسرخوانده فرماندار است او عاشق دختری به نام ایشا دیوان (کاجول) می شود و قصد ازدواج با او را دارد، ایشا دختر حسابدار فرماندار است. اما فرماندار که پدر ساحل است مخالف این ازدواج است، روزی ساحل در یک مهمانی از دست رفتار پدرش عصبانی می شود و با یک چاقو او را تهدید می کند. چند روز بعد وقتی ساحل برای ملاقات با پدرش به خانه او می رود با پیکر خونین او مواجه می شود و همچنین گردنبدی که در دست دارد. پس از مرگ فرماندار با توجه به اینکه همه مدارک بر علیه ساحل است او به قتل پدرش متهم می شود و به زندان می افتد...
خلاصه داستان: هنگامی که یک ستوان اوباش یک دوست قدیمی دبیرستانی را وارد "کسب و کار" خود می کند، نمی داند که دوست قدیمی او یک پلیس مخفی است که برای پایین آوردن او فرستاده شده است.
خلاصه داستان: یک فضاپیما با یک خدمه کاملا زن به دلیل مشکلات موتور مجبور به پرتاب سوخت می شود و در یک سیاره فرود اضطراری می کند که به عنوان مستعمره مجازات استفاده می شود.
خلاصه داستان: جیمی آلبرایت یک ورزشکار جوان است که علاقه زیادی به بوکس دارد. مربی وی ، هری اسلون ، مربی سالخورده و بوکسور سابق ، توانایی های جیمی را نه تنها به عنوان بوکسور بلکه به عنوان یک مرد جوان می بیند. با راهنمایی هری ، جیمی تمرین می کند و با h مبارزه می کند
خلاصه داستان: پس از اتمام تحصیلات خود در لندن ، انگلستان ، شاکتی تاکور به خانه خود در هند در شهر کوچکی که خانواده اش در آن اقامت دارند باز می گردد. همراه او دوست دختر لگد او ، آنیتا است ، که او عاشق او است و می خواهد با او ازدواج کند.
خلاصه داستان: یکی از روستاهای تگزاس در قلمرو گروهی تبهکار مسلح قرار دارد. مردم روستا، که از ظلم این عده به تنگ آمده اند دو نفر را به نمایندگی از خود انتخاب می کنند تا به لس آنجلس بروند و چند نفر کار کشته در رزم و جنگ را به استخدام درآورند.
خلاصه داستان: “ارنی” و “لارس”، یک خانه ی قدیمی و یک کارخانه ی ریسمان بافی را به ارث می برند. دو برادر تصمیم می گیرند در خانه ی قدیمی زندگی کنند و ناگهان متوجه می شوند معمار خانه، آرشیتکت سرشناسی بوده و آن دو صاحب ثروت بزرگی شده اند. آنان تصمیم می گیرند خانه را از طریق حراج بفروشند؛ اما پیش از فروش باید از شر موشی که در دیوارهای آن زندگی می کند، خلاص شوند…
خلاصه داستان: بر اساس رمان درخت کوچک: یک پسر 8 ساله چروکی است که افسردگی پدر و مادرش را از دست می دهد و با مادر بزرگ و پدربزرگ سرخپوستش زندگی می کند تا اینکه ...
