خلاصه داستان: «آدامز هانتر» (ویلیامز) جوانی ناآرام است که در یک کالج پزشکی مشغول تحصیل می شود، اما شیوه ی رسمی و برخورد سرد و حرفه ای پزشکان با بیماران را نمی پسندد و معتقد است که بیماران در رابطه ای این چنین با پزشکان، بهبود نمی یابند. او پس از اخذ مدرک و شروع طبابت، رابطه ی عاطفی و درمان روحی را نیز با تجویز دارو هم راه می کند و حتی گاهی اوقات به لودگی برای بیماران روی می آورد.
خلاصه داستان: پس از آنکه بر اثر حوادثی پدر “کیلی” کشته میشود، مرگ او تاثیری بر آرزوی شوالیه شدن “کیلی” نداشت و علاقه اش به شوالیه شدن او دو چندان نیز شد. سالها بعد یک “گریفین” وارد “کملوت” میشود و شمشیر شاه آرتور را میدزد. در ادامه “کیلی” برای پس گرفتن شمشیر شاه آرتور آماده نبرد میشود…
خلاصه داستان: در شهر آرام “اسپرینگ فیلد” چیزی شیطانی باعث شده اهالی شهر ناپدید شوند.اکنون این وظیفه گروهی از اهالی شهر است که اینکار را متوقف کنند یا حداقل زنده از شهر بیرون بروند
خلاصه داستان: «درید» گروهی را تشکیل می دهد تا بسته مرموزی را از چنگ رقیبان بیرون آورد. این بسته توسط گروه های ایرلندی و روسی تعقیب می شود. داستانی پرحادثه سرنوشت آنها را روایت می کند…
خلاصه داستان: افسر پلیس سان فرانسیسکو "فرانک کانر" به هر دری میزند تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی بر اثر سرطان خون نجات دهد. فقط دیانای یک نفر با او مطابقت دارد که "پیتر مک کیب" یک آدمکش حرفهای شرور است…
خلاصه داستان: «مارشال سام جرارد» (لی جونز) مأمور می شود تبهکاری خطرناک را با هواپیما به زندانی در میزوری ببرد. «مارک شریدان» (اسنایپس) که متهم به قتل دو مأمور فدرال است، اما ادعا می کند بی گناه است، نیز هم سفر آن دو است. هواپیما دچار سانحه می شود و «شریدان» پس از کمک به نجات چند مسافر، فرار می کند
خلاصه داستان: گروهی از دانشمندان به عمق سیصد متری آب ها می روند و در پایگاه تحقیقات زیست محیطی، اقامتگاهی برپا می کنند و پس از پوشیدن لباس های مخصوص وارد یک سفینه می شوند و در آن جا شواهدی می یابند دال بر این که این سفینه ی امریکایی مربوط به آینده است…
خلاصه داستان: “آلن” بوکسوری است که از مافیای مارسی پول دریافت می کند تا در یک مبارزه شکست بخورد. وقتی او برخلاف قرارش برنده می شود به همراه دوست دخترش “کاترینا” به آمریکا می گریزد. نقشه فرارش شکست خورده و او سعی می کند با پیوستن به ارتشی خارجی فرار کند…
خلاصه داستان: زن و شوهری جوان دو فرزند خود را در حادثهای از دست میدهند. زن دیگر تحمل ندارد، اما شوهرش به او کمک میکند و شوق زندگی را به وی بازمیگرداند. مدتی بعد مرد در حادثهای کشته میشود و به بهشت میرود. زن که این بار یار و یاوری ندارد، خودکشی میکند و مرد سفری از بهشت به دوزخ را برای یافتن همسرش آغاز میکند…