خلاصه داستان: مردی پس از اینکه به حقیقتی تلخ پی می برد، تصمیم به گریختن از تشکیلاتی می گیرد که او را همراه عدهای دیگر، تنها برای تامین اعضای بدن مورد نیاز انسانها نگهداری میکنند...
خلاصه داستان: «نیک نیلر» (اکهارت)، «متخصص ماست مالی» فعالیت شرکت های بزرگ دخانیات بدون هیچ مشکل و عذاب وجدانی، سخن گوی صنعتی است که سالانه میلیون ها نفر را می کشد. او در عین حال می کوشد تا برای پسر جوانش، «جویی» (برایت) پدر خوبی باشد…
خلاصه داستان: بازرس «کانرز» (استاتهام) به همراه یک پلیس تازه کار بنام «دکر» (فیلیپ) فرماندهی عملیاتی بر علیه گروهی از سارقان بانک را بر عهده دارند. سارقان که سردسته شان فردی به نام «لورنز» (اسپاینز) است بدون دزدیدن حتی یک پنی از بانک، آنجا را ترک می کنند. اما طولی نمی کشد که مشخص می شود آنها ویروسی را در سیستم بانک ...
خلاصه داستان: مردی (شاهدکاپور) عاشق دختری بنام تانیا میشود ولی ناگهان او را گم میکند و تا مدت سه سال خبری از او نمیشود و ناگهان متوجه میشود ان دختر یک بازیگر معروف شده است و...
خلاصه داستان: هارلن بنکس که دزدی با منش رابین هود است میخواد یکبار برای همیشه این کار را کنار بگذارد و برای همین با گروهی که قرار است 20 میلیون دلار بدزدند قاطی می شود و...
خلاصه داستان: کایلی ویلیامز (متئو لی نروز) کلانتر جدید یک شهر کوچک کنار مرداب در بدو ورودش متوجه تعداد زیادی از مردم ناپدید شده می گردد. پس از آشنایی با تری (راشل لی نروز) معلم مدرسه متوجه می شود که فردریک شیست (جک تامپسون) سرمایه داری نیرنگ باز با حقه باتلاق مقدسی که متعلق به سرخپوستان محلی است را از چنگ آنان درآورده است. عده ای از مردم عقیده دارند که هیولایی برآمده از باتلاق برای انتقامجویی دست به این کشتار می زند.
خلاصه داستان: جک باستان شناس به رویاهای تکراری زندگی گذشته خود ادامه می دهد، جایی که او ژنرال بزرگ منگ یی است که سوگند خورده از شاهزاده خانمی به نام اوک سو محافظت کند.