خلاصه داستان: «دریک وان» (ساموئل ال جکسون) یک پلیس مخفی است که به دنبال عوامل مرگ خانوادهاش میگردد و برای رسین به هدفش قرار ملاقاتی را با یک قاچاقچی اسلحه ترتیب میدهد اما رخ دادن یک اشتباه سبب میشود که همه چیز بهم بریزد و...
خلاصه داستان: انگلستان دوران ملکه ویکتوریا. پسر بچه ای یتیم به نام «آلیور» (کلارک) به لندن می آید و با جیب بر جوان، «آرتفول داجر» (ایدن) آشنا می شود. «آرتفول داجر» در دارودسته ی دزدهای جوانی فعالیت دارد که «فاگین» (کینگزلی)- مغز متفکر بزهکاری که در عین خبائت، رفتاری پدرانه با بچه ها دارد – رهبری شان می کند…
خلاصه داستان: «دیک هارپر» (کری) از کار بی کار شده و او و همسرش «جین» (لیونی)، باید روش های جدیدی برای تأمین مخارج زندگی مرفه شان پیدا کنند. چندی نمی گذرد که این دو راه حل اساسی را برای گشودن گره زندگی شان پیدا می کنند: دزدی...
خلاصه داستان: "فرانک مارتین" که متخصص در انتقال انواع محومله ها است، اینبار باید یک پسربچه ی 6 ساله را به مدرسه ببرد و به خانه بیاورد. اما زمانی که این کودک به گروگان گرفته می شود، "فرانک" باید از مهارت های خاص خودش برای آزادی او استفاده کند...
خلاصه داستان: موضع گیری های خشمگینانه اطراف یک مربی تیم بسکتبال دبیرستانی را میگیرد بعد از اینکه او تمام تیم را روی نیمکت نگه میدارد به دلیل اینکه قرارداد هاشان را با او بهم زدند....
خلاصه داستان: پاریس، زمان حال. «ژرژ لوران» (اوتوی)، مجری یک برنامه ی ادبی تلویزیونی، نواری ویدئویی به دستش می رسد که بیرون خانه ی پاریسی اش را نشان می دهد. پس از آن نوارهایی دیگر از راه می رسند که این بار طرح های تکان دهنده ای ضمیمه شان است. در حالی که «ژرژ» بیش از پیش نگران شده، عصبیتی که به وجود می آید، به رابطه اش با همسرش، «آن» (بینوش) و پسر نوجوانش، «پیرو» (ماکدونسکی) لطمه می زند...
خلاصه داستان: جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند.
خلاصه داستان: «سونیا» (فرانسوا)، دختری هجده ساله، تازگی بچه ای به دنیا آورده است. «سونیا»، «برونو» (رنیه) پدر بچه را در خیابان در حال گدایی پیدا می کند، ولی «برونو» از خود علاقه ای نشان نمی دهد و نمی خواهد مسئولیت های پدرانه اش را به عهده بگیرد یا حتی یک چهار دیواری برای خانواده ی نوپایش تأمین کند…
خلاصه داستان: در ششم آپریل سال ۲۰۰۵، “ماکیکو یوشیدا” به دنبال قایقی است تا او را به مختصاتی که بزرگترین، سنگینترین و قدرتمندترین کشتی نظامی یعنی “یاماتو” در سال ۱۹۴۵ در آنجا غرق شده ببرد اما درخواستش مورد موافقت واقع نمی شود ...