خلاصه داستان: داستان در مورد یک پدر امریکایی به نام Stan Smith هست که در CIA کار میکند و اکثر مواقع در توهم توطئه چینی به سر میبرد .او دارای زن و یک دختر و یک پسر است و هم چنین یک موجود فضایی که به دور از چشم CIA در خانه اش نگه می دارد , و یک ماهی که سازمان CIA مغز یک اسکی باز معروف آلمانی را در داخل سرش قرار داد و ماهی قادر به سخن گفتن شد و ...
خلاصه داستان: فیلم داستان واقعی گروهان نهم در زمان حمله شوروی به افغانستان در دهه هشتاد است.نیروهای ارتش از یک اردوگاه آموزشی به میانه میدان نبرد در افغانستان فرستاده می شوند.اما میدان جنگ هیچ شباهتی به اردوگاه آموزشی ندارد.جنگ بسیار خونین و کثیف است.گروهان نهم از منطقه ای محافظت کرده و ناامیدانه درخواست کمک می کند…
خلاصه داستان: این فیلم درباره پریش، یک نویسنده بزرگ است که به روستایی در ایتالیا مهاجرت کرده و شخصی به نام استون که سردبیر یک مرکز انتشارات است، سعی دارد او را بازگرداند.پریش او را امتحان می کند تا متوجه شود استون قصد سوء استفاده دارد یا نه،که در این میان استون به دختر پریش علاقه مند میشود ...
خلاصه داستان: شب بخیر و موفق باشید؛ فیلمی درام کاندیدای 6 جایزه اسکار به کارگردانی جرج کلونی است. اوایل دهه 1950؛ یکی از شناخته شده ترین مجریان تلویزیونی به نام «ادوارد ر. مارو» رودرروی «سناتور مکارتی» می ایستد…
خلاصه داستان: سایه های تار نگران بازگشت قهرمانانه ی تائو به مترونوی هستند. آن ها توانسته اند با کمک ربات های عنکبوتی که می توانند تارهای انبوه تولید کنند، شهر را در تسخیر خود درآورند. تائو که در پیله یی گیر افتاده، خودش را آزاد می کند و به شکل یک ربات درمی آید. ظاهرش خیلی وحشتناک شده اما نیروهای جدیدی پیدا می کند که می توانند به او برای بازپس گیری مترونوی کمک کنند... .
خلاصه داستان: یک زن پس از تجربه ۱۳ سال به اشتباه زندانی شدن و از دست دادن فرزند حقیقیاش، حال به دنبال انتقام است و از روشهای بیرحمانهای استفاده میکند.
خلاصه داستان: یک اکشن هیجان انگیز در مورد خبرنگاری که داستان خبری یک همکار کشته شده را می دزدد و در توطئه ای که می تواند به قیمت جان او تمام شود، به یک پیاده ناخواسته تبدیل می شود.
خلاصه داستان: باگز بانی، دافی داک، سیلوستر، لولا، توییتی و تاز همگی بچه هایی هستند که با مادربزرگ زندگی می کنند و ماجراهای زیادی را پشت سر می گذارند و...
خلاصه داستان: ایشوار چاندرا تاکور زندگی خوبی را سپری می کند و از همسر مهربانش سومیترا و پسرش آدیا راضی است. فقط یک چیز وجود دارد که به تدریج ایشوار را آزار می دهد: تنبلی و وابستگی پسرش به پدرش.