خلاصه داستان: این داستان رومئو است. مردی که داشت زندگی می کرد. او آثاری داشت - عمارتی برای زندگی، جوجه ها برای مهمانی و ماشین هایی که باید با آن ها راندند. تا اینکه یک روز، خانواده ای که او حیوان خانگی مورد علاقه اش بود، تصمیم گرفت...
خلاصه داستان: فیلم در سال 1974 میلادی روایت شده و در مورد جوانی 19 ساله به نام مایکل پیترسون (با بازی تام هاردی) است که به اتهام سرقت مسلحانه از اداره پست، به هفت سال زندان محکوم میشود. اما خشونتهای پی در پی مایکل در زندان باعث میشود تا وی سه دهه را در سلول انفرادی گذرانده و در طول این مدت شخصیت واقعی خود مایکل پیترسون را با یک شخصیت خیالی به نام چارلز برونسون جایگزین کرده و…
خلاصه داستان: راج (شاهد کاپور) یک آرشیتکت بدشانس است که با دختری بنام پریا (ویدیا بالان) که مددکار اجتماعی می باشد و می تواند مهره شانسِ او باشد آشنا می شود ؛ راج قصد دارد ساختمانی را تخریب کند تا در آن مرکز خرید بسازند ولی پریا مانع این کار می شود و...
خلاصه داستان: در یک سرزمین دور پادشاهی به همراه خانواده اش زندگی می کرد. او یک دختر داشت که عاشق پرواز بود. روزی یکی از اقوام دور پادشاه از فرنگ برمی گردد، از طرفی پادشاه کشور همسایه قصد ازدواج دارد و به اشتباه به جای ازدواج با دختر از فرنگ برگشته با دختر پادشاه ازدواج می کند و بدین ترتیب عروسی اشتباهی رخ می دهد و...
خلاصه داستان: داستانهای ساحل رودخانه داستان سه دوست، هامی همستر، رودریک رت و جی پی خوکچه هندی را روایت میکند که پس از طوفان شدید رودخانه، سفری حماسی را در جستجوی خانههای گمشده خود آغاز میکنند.
خلاصه داستان: در قرن نوزدهم میلادی، دختری جوان به نام لارا تیمینز به شهر کندلفورد نقل مکان میکند که در آن کسب و کارهای محلی رونق دارد. لارا قصد دارد دوره کار آموزی خود را در یک اداره پست تحت مدیریت یکی از خویشاوندان نزدیکش سپری کند و...
خلاصه داستان: پس از سقوط امپراطوریِ هان ، چین میان ۳ پادشاه تقسیم می شود و کشور گرفتار جنگ داخلی می گردد. قلمروی پادشاه وی در شمال که توسط کائو کائوی خبیث اداره می شود ، قلمرو پادشاهی وو در شرق که سردار سان کوآن در راس آن قرار دارد و ضعیف ترین قلمرو که شو نامیده شده و در غرب قرار دارد و…
خلاصه داستان: داستان در طول جنگ جهانی دوم روایت شده و در مورد اعضای لشکر سیاهپوستان ارتش آمریکا است که در منطقه توسکانی ایتالیا مستقر شدهاند. در این میان 4 نفر از سربازان در پشت خطوط دشمن گیر افتاده و پس از اینکه یکی از آنها جان خود را برای نجات یک پسر ایتالیایی به خطر میاندازد، از بقیه واحد خود جدا شده و…
خلاصه داستان: یوگندرا یووراج سینگ به همراه 3 پسر، گیانش که از نظر روانی ناپایدار است، دیون قلدر و تنبل و دنی کازانووا، سبک زندگی ثروتمندی دارد. در حالی که او دنی را تحمل میکند، از دیون میخواهد که وقتی بعداً به گیانش حمله کرد، آنجا را ترک کند. دیون به اتریش میرود، با آنوشکا بانتون ملاقات میکند و هر دو با ناراحتی پدرش، دکتر پیکی، عاشق میشوند. بانتون، که می خواهد او با دانیل مهتا ازدواج کند. وقتی یوگندرا ناگهان می میرد، دیون به خانه برمی گردد و متوجه می شود که خانواده توسط عموی مادرش، ام پراکاش، و خانواده اش اداره می شود. خانواده به زودی از طریق وکیل مدافع سیکندر میرزا متوجه می شوند که اکثریت ثروت و دارایی به گیانش به ارث می رسد که منجر به توطئه ای بین دیون و دنی می شود تا سعی کنند با گیانش دوست شوند و سپس او را وادار کنند که دارایی را به طور مساوی بین سه نفر تقسیم کند. .