خلاصه داستان: در حالی که قحطی و گرسنگی به کره ی زمین چیره شده، گروهی از ستاره شناسان تصمیم میگیرند تا با استفاده از یک کرمچاله ی فضایی که به تازگی کشف شده، محدودیت های سفر انسان به دور ترین نقاط فضا را از بین ببرند...
خلاصه داستان: دو دوست صمیمی به جنگ می روند و یکی از آن ها کشته می شود . دوست دیگر به هر قیمتی می خواهد جنازه ی دوستش را به زادگاه اش بازگرداند تا در سرزمین پدری دفن شود و روحش در آرامش قرار گیرد , ولی راه را گم می کند و مسائل و مشکلات زیادی آمیخته با تفکرات و تخیلات سر راه وی قرار می گیرد .
خلاصه داستان: پدر تئو در اثر سانحهای غرق می شود و تئو ( رایان برادی ) به طرز وحشتناکی نسبت به آب فوبیا پیدا می کند ، پس از آن مادر درخانه ی مردم برای امرار معاش کارمی کند ولی بخاطر عدم اطلاع کافی ، خواهران بوچر را بعنوان لوله پاک کن شومینه وارد خانه می کند ، غافل از آن که آن ها کارشان سرقت است و نقاشی ون گوک را میدزدند . از آن جایی که مادر مدرک کافی ندارد اخراج می شود و دیگر کسی به او کار نمی دهد . تئو با استفاده از کتاب جادویی ، انگشتر نامرئیکننده را درست می کند تا تابلو را بیابد ولی برتا ( ایزابل نانتی ) متوجه می شود و انگشتر را می گیرد . تئو نامرئی باقی می ماند و برای کمک پیش آرکاندیس ( کریستین کلاویر ) می رود ، تئو فقط دو روز وقت دارد تا انگشتر را به کمک دوستانش بونا و ( تیموتی موتسیه ) و لارا ( پولین بریسی ) پیدا کند و از معجون آرکاندیس استفاده کند و گرنه ، می میرد .
خلاصه داستان: ماجرای واقعی از مبارزه مردم با نظام برده داری ، سال ۱۸۵۶ ، بردهای به نام ساموئل ( کوبا گودینگ جونیور ) به همراه خانواده اش از مزرعه ی صاحب خود مونرو ( دیوید راسچه ) در ویرجینیا به کمک شبکه ی مخفی راه آهن که گرت آن را به راه انداخته , فرار می کنند . همسر ساموئل ونسا ( شارون لیال ) دختر مونرو است , برای همین مونرو به پلیمپتون ( ویلیام سدلر ) پول زیادی می دهد تا آن ها را زنده برگرداند .
خلاصه داستان: هیکاپ و سایر اژدهاسواران پس از آنکه خسارات زیادی به برک می زنند، تصمیم می گیرند که یک راه کار حسابی برای این مورد اراده دهند و سپس تصمیم می گیرند که با برگزاری مسابقات بین اژدها هایشان این مشکل را برطرف کنند …
خلاصه داستان: این فیلم در باره ی یک برده به نام “میلو” است که به مبارزات گلادیاتوری می پردازد در این میان عاشق یکی از دختران خاندان پادشاهی می شود که آتشفشان عظیم شهر “پمپئی” فوران کرده و به زودی شهر را در بر خواهد گرفت...
خلاصه داستان: داستان درباره ی یک روحانی اهل نبراسکا است که ادعا می کند پسر 4 ساله اش در طول یک عمل اورژانسی برداشتن آپاندیس به بهشت عروج کرده و با داستان هایی از اسب عیسی مسیح و بستگان درگذشته ای که امکان ندارد در موردشان چیزی بداند، به زندگی زمینی بازگشته است.
خلاصه داستان: نگاهی به مراحل مختلف زندگی امام جواد (ع) از تولد در مدینه، همراهی پدر در مراحل مختلف، شهادت امام رضا (ع) تا شهادت این امام به دست معتصم عباسی و...