خلاصه داستان: داستان نوجوانی به نام «هارادا تاکومی» بازیکن بااستعداد بیسبال است که به دلایلی انگیزه خود را از دست داده و قصد دارد این ورزش را رها کند. اما آشنایی او با «گو ناگاکورا» امید را به او برمی گرداند.
خلاصه داستان: ترسا پس از به قتل رسیدن دوست پسرش مجبور به ترک مکزیک میشود و به اسپانیا میرود. در آنجا او تصمیم میگیرد تبدیل به حاکم مواد مخدر کشور شود و انتقام دوست پسرش را نیز بگیرد و …
خلاصه داستان: ایزوکا میدوریا به شدت میخواهد قهرمان شود، اما از بدو تولد فاقد تواناییهای ابرقهرمانی بوده است. آیا ملاقات او با یک قهرمان تراز اول به نام آل مایت میتواند، سرنوشت او را تغییر دهد؟
خلاصه داستان: تان یون شیان که در سلسله مینگ تحت حکومت امپراتور ژو چی ژن اتفاق میافتد، از صف طولانی پزشکان میآید، خانوادهاش چندین نسل به عنوان پزشک دربار خدمت کردهاند. با این حال، زمانی که بسیاری به دلیل سوء استفاده از فرم مورد نظر قرار گرفتند، این عمل برای پزشکان زن متوقف شد. با این حال، یون شیان مصمم است که پزشکی بیاموزد و این کار را مخفیانه انجام می دهد، مگر اینکه وقتی مسیر او با خود امپراتور تلاقی می کند، همه چیز دشوار می شود.
خلاصه داستان: در مورد دو رفیق به نام های روبی و توبی است که رابطه دوستی آنها بسیار عجیب و غریب است. زیرا روبی یک روباتی کوچک است که با توبی که یک انسان است رفاقت دارد. آنها برای رفتن به سفری ماجراجویی، ماشینی همه کاره می سازند که بتوانند با کمک آن همزمان در هوا پرواز کنند و بر روی زمین برانند و در دریا سفر کنند و…
خلاصه داستان: روزی روزگاری یک جوون خوشتیپ و مرموز به اسم جسور مثل بمب میافته توی یه شهر پر آرامش به اسم کورولداغ…اولین قدمی که میذاره داخل شهر با یک دختر بسیار زیبا به اسم سوهان رو به رو میشه…بعد از این رویارویی متفاوت جاذبه ای بین اونا شکل میگیره که نمیتونن جلوی اون رو بگیرن اما یه چیزی هست که نمیدونن…با دشمنی دیرینه خونواده ی این دو جوون…آرزوی خوشبختی اونا به یک عشق غیر ممکن تبدیل میشه و …
خلاصه داستان: در این سریال کوتاه داستان یک باستان شناس طرد شده و بی پول به نام هاوارد کارتر را نمایش می دهد که موفق می شود آرامگاه پسر پادشاه، توت عانخ آمون را کشف کند.
خلاصه داستان: "گلوریا" (آنه هاثاوی) دختری بی بند و بار است که وقتی دوست پسرش از کارهایش خسته شده و او را از آپارتمانش بیرون میکند، مجبور میشود نیویورک را ترک کرده و به زادگاهش بازگردد. زمانی که خبر میرسد یک موجود غول پیکر در حال نابود کردن شهر سئول کره جنوبی است، "گلوریا" متوجه میشود که میتوا ...
خلاصه داستان: یک قهرمان نقابدار در قرن هفدهم برای عدالت برای افرادی که خودشان نمی توانند این کار را انجام دهند مبارزه می کند. او را فقط با نام آگیلا روجا (عقاب سرخ) می شناسند. او همچنین به دنبال افرادی است که همسرش را کشته اند.