خلاصه داستان: داسیتان پسری جوان به نام کیو (نَت ولف) را روایت می کند که قصد دارد که به دختری به نام مارگو (کارا دلوینگن) کمک کند تا او بتواند دوباره با دوستش صمیمی شود. اکنون کیو به دنبال مارگو راه می افتد تا بتوانند بفهمند که آیا شک و تردید مارگو نسبت به دوستش درست بوده است یا خیر ….